• خانه
  • مقاله
  • امورات مالی شركت مسئولیت محدود - انتقال سهم الشرکه

امورات مالی شركت مسئولیت محدود - انتقال سهم الشرکه

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 امتیاز 4.25 (تعداد رای 6)

مسئله سوم : انتقال سهم الشرکه

انتقال سهم الشرکه در شرکت با مسئولیت محدود تابع رژیم حقوقی ویژه ای است که همه با آنچه در مورد شرکتهای اشخاص صدق می کند، متفاوت است و هم با آنچه در مورد شرکت سهامی مقرر است. همان طور که گفته شد، سهم الشرکه شرکا نمی تواند به شکل اوراق تجارتی قابل انتقال درآید(قسمت اول ماده102 ق.ت). این ممنوعیت با اصل عدم آزادی کامل شریک به انتقال سهم الشرکه در شرکت با مسئولیت محدود تطبیق می کند که قسمت دوم ماده 102 قانون تجارت به این شرح آن را مقرر کرده است:

«سهم الشرکه را نمی توان منتقل به غیر نمود، مگر با رضایت عده ای از شرکا که لااقل سه ربع سرمایه متعلق به آنها بوده و اکثریت عددی نیز داشته باشند». اما آنچه در ماده آمده، انتقال ارادی است. این انتقال در فرضی پیش می آید که یکی از شرکا بخواهد سهم خود در شرکت را به دیگری منتقل کند انتقال ممکن است قهری باشد و آن زمانی است که شریکی فوت می کند و سهم الشرکه او از طریق ارث به ورثه منتقل می شود. برای سهولت بررسی، بهتر است این دو نوع انتقال را از یکدیگر جدا کنیم. پس از بررسی این دو مسئله، آثار انتقال سهم الشرکه در این نوع شرکت را مطالعه خواهیم کرد.

الف) انتقال قراردادی سهم الشرکه

انتقال سهم الشرکه از جانب شریک ممکن است یا به یکی دیگر از شرکا باشد، یا به اشخاص خارج از شرکت. علاوه بر بررسی این دو فرض، لازم است شکل انتقال را نیز مطالعه کنیم؛ چرا که قانون گذار انتقال را موکول به تنظیم سند رسمی کرده است (ماده 103 ق.ت(.

  1. انتقال سهم الشرکه به یکی از شرکا. همان طور که گفته شده است انتقال سهم الشرکه به یکی از شرکا بلااشکال است. در واقع، این انتقال، با خصیصه خانوادگی شرکت منطبق است و در این مورد فرقی نمی کند که مجانی باشد یا معوض، به نفع شریکی باشد که مدیر است یا به نفع شریک دیگری. مع ذلک، شرکا می توانند در اساسنامه خلاف این قاعده را مقرر کنند و انتقال را به رأی اکثریت شرکا واگذارند. این امر اغلب برای جلوگیری از کسب حق اکثریت توسط یک یا چند شریک صورت می گیرد.
  2. انتقال سهم الشرکه به اشخاص ثالث. انتقال در صورتی که به نفع شخصی خارج از شرکت باشد، وقتی مؤثر است که رضایت اکثریت عددی شرکا که لااقل سه ربع سرمایه متعلق به آنهاست، وجود داشته باشد(ماده 102 ق.ت). این قاعده، جنبه مطلق دارد و هم شامل انتقال مجانی می شود و هم انتقال معوض. شکل انتقال نیز تأثیری در اجرای این قاعده ندارد. بنابراین، انتقال ممکن است به صورت بیع باشد یا هبه و غیره.تعیین اکثریت موضوع ماده 102 با اشکال مواجه نمی شود و کافی است که تعداد موافقان، نصف به علاوۀ یک تعداد کل شرکا باشند و بیش از سه چهارم سرمایه را داشته باشند. چون سهم الشرکه شرکا به سهام مساوی تقسیم نشده، کافی است که نسبت سهم هر شریک از مجموع سرمایه شرکت تعیین شود تا حق رأی او معین گردد(ماده 107 ق.ت).هرگاه اکثریت مزبور حاصل شود، مشکلی ایجاد نمی شود؛ اما اگر اکثریت با انتقال موافقت نکنند، این مسئله مطرح می شود که آیا انتقال مطلقاً باطل است یا فقط نسبت به شرکت و شرکا نافذ نیست؟ پاسخ دادن به این سؤال از آن نظر اهمیت دارد که هرگاه انتقال بدون رضایت اکثر شرکا را باطل تلقی کنیم، منتقل الیه هیچ گونه حقی در مقابل انتقال دهنده نخواهد داشت و در صورتی که انتقال را نسبت به شرکت و شرکا غیر نافذ تلقی کنیم، منتقل الیه در شرکت عنوان شریک نخواهد داشت، بلکه نسبت به آن دارای یک حق صرفاً مالی خواهد بود. بنابراین، چنین شخصی می تواند توقیف حق مالی خود در شرکت را تقاضا کند و نیز مالک تمام آن چیزی خواهد شد که انتقال دهنده، در شرکت محق به دریافت آن بوده، مثل سود، اعاده سرمایه و تقسیم آنچه از دارایی شرکت، پس از پرداخت طلب طلبکاران، حین انحلال باقی می ماند؛ اما چنین شخصی نمی تواند از امتیاز دخالت در امور شرکت برخوردار شود، یعنی در رأی گیری شرکت کند یا نسبت به مدیر اعمال نظارت کند و سرانجام اینکه حق کسب اطلاع از وضعیت شرکت را ندارد. به نظر ما پاسخ سؤالی که مطرح کردیم باید این باشد که انتقال بدون رعایت ماده 102 قانون تجارت مطلقاً باطل است و نسبت به شرکت، شرکا و اشخاص ثالث بی اثر است. البته، این وضعیت دارای این تالی فاسد است که شریک طالب خروج را، با اینکه برای سهم الشرکه خود خریدار پیدا کرده است، زندانی شرکت می کند. مع ذلک، چون ماده 102 قانون تجارت دارای خصیصخ نظم عمومی است، چاره ای نیست جز اینکه بپذیریم در انتقال سهم الشرکه باید مفاد این ماده رعایت شود والا انتقال فاقد هرگونه اثری خواهد بود. درضمن شرکا نمی توانند در اساسنامه خلاف قاعده مندرج در ماده 102 را پیش بینی کنند و به عبارت دیگر، اجازه دهند که سهم الشرکه خود در شرکت را آزادانه به اشخاص ثالث منتقل کنند. این خصیصه نظم عمومی مانع از این می شود که شرکا حتی در مورد کیفیت اکثریت در اساسنامه، الزام قانون گذار را نادیده بگیرند. بنابراین، ممنوعیت قید شرط مخالف ماده 102 در اساسنامه، هم شامل موردی است که شرکا اکثریت بیشتری در اساسنامه می گذارند و هم در موردی است که اکثریت کمتری مقرر می کنند.ما راه حل قانون گذار در ماده 102، موجب زندانی شدن شریک در شرکت می شود. هرگاه شریکی نتواند موافقت اکثریت را به دست آورد، چرا نباید بتواند از شرکت خارج شود. در عمل، برای فرار از قید قانون، شرکا در ابتدای تشکیل شرکت، موافقت اکثریت را برای انتقال احتمالی آزاد سهم الشرکه ها در آینده اخذ می کنند و ورقه ای را امضا می کنند که چنین امری را میسر سازند. البته این رویه به نظر غیر قانونی نیست؛ مشروط بر اینکه منتقل الیه معلوم باشد. برعکس، هرگاه منتقل الیه معلوم نباشد، تنظیم چنین ورقه هایی حل مشکل نمی کند و در صورت کشف، توافقات قبلی بی اثر خواهند بود. اشکالاتی از این قبیل موجب شده است که قانون گذار فرانسه چاره اندیشی کند. به موجب قانون تجارت چنین پیش بینی شده است که در صورت عدم موافقت شرکای دیگر، شریکی که قصد انتقال سهم الشرکه خود را دارد می تواند شرکت یا شرکای دیگر را وادار به خرید سهم الشرکه خود کند. این الزام به خرید که بر عهده شرکت یا شرکای دیگر شرکت است، گاه به شکل تقلیل سرمایه شرکت تحقق پیدا می کند، یعنی شرکت به اندازه سهم شریک، میزان سرمایه اش را تقلیل می دهد.
  3. شکل انتقال. به موجب ماده 103 قانون تجارت: «انتقال سهم الشرکه به عمل نخواهد آمد، مگر به موجب سند رسمی». چرا قانون گذار در مورد انتقال سهم الشرکه شریک در شرکت با مسئولیت محدود تأکید کرده است که این انتقال باید به موجب سند رسمی باشد؟ این نکته مسلم است که قانون گذار حق داشته احراز انتقال سهم الشرکه را به طور کتبی مطالبه کند؛ زیرا حقی که انتقال می یابد در واقع یک طلب است، نه یک عین معین. بنابراین، برای آنکه شرکت و شرکای دیگر بتوانند به این انتقال اعتماد کنند و در مورد آن تصمیم بگیرند لازم است که این انتقال به شکل قراردادی کتبی بین انتقال دهنده و انتقال گیرنده باشد؛ اما اینکه قانون گذار خواسته است انتقال سهم الشرکه به موجب سند رسمی باشد قابل درک نیست. بدیهی است که انتقال بر حسب ماهیت حقوقی اش ممکن است لازم باشد که ثبت شود .برای مثال، هرگاه انتقال سهم الشرکه در قالب هبه باشد، به موجب مواد 47 و 48 قانون ثبت باید با سند رسمی تحقق پیدا کند؛ اما هرگاه صورت بیع داشته باشد، چه لزومی دارد که این انتقال به صورت رسمی باشد؟

مسئله ای که مطرح می شود این است که آیا قانون گذار که انتقال سهم الشرکه در شرکت با مسئولیت محدود را به صورتی که در ماده 103 آمده مقرر کرده است، خواسته است صحت انتقال را منوط به تنظیم سند رسمی کند. به نظر ما تنظیم سند رسمی انتقال از شرایط اساسی صحت انتقال است، درست مانند شرایط ماهوی مندرج در ماده 190 قانون مدنی. در واقع، ماده 103 قانون تجارت انتقال سهم الشرکه را محقق نمی داند، مگر پس از تنظیم سند رسمی. به عبارت دیگر، سند رسمی موجد حق است و نه مثبت حق. به این دلیل، هرگاه سند رسمی انتقال سهم الشرکه تنظیم نشده باشد، قرار داد میان انتقال دهنده و منتقل الیه فاقد هر گونه اثری خواهد بود. در نتیجه، مانند هر قرارداد مطلقاً باطل، توافق میان طرفین(شریک و منتقل الیه) نه میان آنها مؤثر است، نه نسبت به شرکت. اشخاص ذی نفع هم برای باطل تلقی کردن چون توافقی نیاز به حکم دادگاه ندارند، بلکه قرارداد انتقال خود به خود باطل است. تصریح به این نکته کاملاً ضروری است؛ زیرا در این مورد خاص، چون انتقال در سند رسمی صورت نگرفته است اولاً شریک صاحب سهم الشرکه می تواند سهم الشرکه خود را به موجب سند رسمی به دیگری منتقل کند و ثانیاً، نه رضایت شرکت و نه رضایت تمامی شرکا، اثری در انتقال ندارد. بنابراین، هرگاه یکی از شرکا سهم الشرکه خود را با سند عادی به دیگری انتقال دهد، حتی اگر شرکت به این انتقال رأی مثبت دهد، شخصی که سهم الشرکه با سند عادی به او منتقل شده، شریک در شرکت نمی شود.

ب) انتقال سهم الشرکه به سبب فوت

قانون تجارت انتقال از طریق ارث یا وصیت را ممنوع نکرده است. بنابراین، چنین انتقالی کاملاً امکان پذیر است. بر خلاف آنچه در مورد شرکتهای اشخاص صادق است، در شرکت با مسئولیت محدود، فوت شریک موجب انحلال شرکت نیست، مگر آنکه اساسنامه چنین امری را پیش بینی کرده باشد(بند «د» ماده 114 ق.ت). نتیجه منطقی این قاعده این است که وراث و نیز موصی له نیز به اخذ توافق شرکا ندارند تا شریک شرکت تلقی شوند.

ج) اثر انتقال سهم الشرکه

اولین اثر انتقال سهم الشرکه ایجاد حق مالکیت برای منتقل الیه نسبت به سهم الشرکه انتقال دهنده یا متوفی است. مع ذلک کسی که سهم الشرکه به او منتقل می شود، همان اندازه حق دارد که شریک انتقال دهنده یا متوفی داشته است. به همین دلیل، هرگاه شریک انتقال دهنده یا متوفی دارای حق معیوبی بوده باشد، عیب حق او به منتقل الیه نیز منتقل می شود. در نتیجه، شرکت می تواند هر گونه ایرادی را که می توانست در مقابل انتقال دهنده اقامه کند، در مقابل انتقال گیرنده نیز مطرح کند. نتیجه دیگر انتقال این است که شریک به نسبت حقی که در شرکت پیدا کرده، محق به دریافت سود است و همچنین در تحمل زیان نیز باید شریک باشد(ماده 108 ق.ت). استحقاق بردن سود و تکلیف تحمل زیان از روزی شروع می شود که انتقال گیرنده مالک سهم الشرکه می شود.